نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





پیغام

اونی که گفته بود پیشم می مونه
کسی که من دلم می خواد همونه
اونی که تو پاییز واسم قسم خورد
فقط با من همیشه مهربونه
اون کسی که با ذوق و
شوق به من گفت
باید که وایساد جلوی زمونه
اونی که گفت قسمت همش دروغه
یه چیزیه درست مث بهونه
اونی که ماجرای عاشقیشو
گلدون اطلسی مونم می دونه
اون کسی که می گفت ستاره هامون
تو بهترین نقطه ی کهکشونه
اون که می گفت توکل دوتامون
به لطفای خدای آسمونه
اون که می گفت دق می کنه اگر که
پای کس دیگری در میونه
اون که می گفت چاره فقط سکوته
واسه جواب حرف عاشقونه
نمی دونم چی شد که رفت و آخر
پیغام فرستاد من می رم دیوونه


[+] نوشته شده توسط امیر رضا حسامی در 5:0 | |







امشب

امشب دلم بهانه‌ي دريا گرفته است
در ساحلِ نجيبِ خدا جا گرفته است

بين حضورِ مُبهمِ گُل هايِ سرخِ اشك
پشت سكوت پنجره ، مأوا گرفته است

از بس كه روز و شب به خودم خيره گشته‌ام
آيينه بويِ بُهتِ تماشا گرفته است

درياچه‌اي كه آن طرفِ مرز آب هاست
از داغِ تشنگي، تبِ صحرا گرفته است

مي‌خواهم از كرانه‌ي آفاق بگذرم
امشب، كه عشق دست دلم را گرفته است

باور كنيد بُغضِ صبورم شكسته است
در نبضِ با شكوهِ غزل، پا گرفته است

با ياد شروه خوانيِ امواجِ بي‌قرار
امشب دلم بهانه‌ي دريا گرفته است



[+] نوشته شده توسط امیر رضا حسامی در 4:56 | |







یه دل دارم

یه دل دارم خدا داره
زمین داره ، هوا داره
میون دریای غمش
کشتی و نا خدا داره
یه دل دارم ترزک داره
ترس و یقین و
شکداره
رو بام برفیش ، همیشه
یه دنیا بادبادک داره
یه دل دارم وفا داره
یه طاقی از طلا داره
تو بهترین جاش یه دونه
قصرو یه پادشا داره
یه دل دارم نگین داره
هوا داره ، زمین داره
تو دریای پر از غمش
قایق و سرنشین داره
یه دل دارم غصه
داره
قفلای سربسته داره
از اونا که میان می رن
یه عالمه قصه داره
یه دل دارم ، خیال داره
عین پرنده ، بال داره
زخمیه اما زخماشم
تماشا داره ، فال داره
یه دل دارم درد داره
زمستون سرد داره
رنگ بهار و ندیده
خزونای زرد داره
یه دل
دارم شیشه داره
تبر داره ، تیشه داره
آرزوهایی که شاید
یه روزی وا می شه داره
یه دل دارم دعا داره
خوبی داره ، خطا داره
خودش می گه تو این زمون
این دل کجا بها داره
یه دل دارم صدا داره
شادی ه نه ، بلا داره
یه جاش کویری یه جاش ابر
هر کدومو جدا
داره
یه دل دارم جنن داره
سرخی رنگ خون داره
عاشقه و خودش می گه
هر چی داره از اون داره
یه دل دارم دونه داره
لاله داره پونه داره
طفلکی فهمدیه که یه
صاحب دیوونه داره
یه دل دارم دیدن داره
دیوونگیش چیدن داره
جوریه حالش که فقط
یه دنیا
پرسیدن داره
یه دل دارم دریا داره
کویر داره ، صحرا داره
دنیای ما ، هیچه پیشش
واسه خودش دنیا داره
یه دل دارم ، بارون داره
لیلی اره ، مجنون داره
ناخونده توش زیاد میاد
اون همیشه مهمون داره
یه دل دارم سفر داره
خنده براش ضرر داره
گوش ندادن به تپشش
خیلی جاها خطر داره
یه دل دارم ، اگر داره
رو همه چی اثر داره
خودم تعجب می کنم
از همه چی خبر داره
یه دل دارم حباب داره
تشنه که می شم ، آب داره
گاهی یه چیزایی می گه
می گه بکن ، ثواب داره
یه دل دارم پری داره
ونوس و مشتری
داره
زیر پاهای اسم اون
فراشای مرمری داره
یه دل دارم اسیر داره
کارش یه جایی گیر داره
برای خاطرات من
صندوقی از حریر داره
یه دل دارم ماه داره
بیراهه و راه داره
اندازه ی ابرای سرد
دردسر و آه داره
یه دل دارم آتیش داره
تو ابرا قوم و خویش
داره
نه راه پس مونده براش
نه طفلی راه پیش داره
یه دل دارم رقیب داره
فراز داره ، نشیب داره
با اینکه آدم نشده
کلی درخت سیب داره
یه دل دارم که غم داره
یه عمره اونو کمداره
وقتی که رفته ، وقتی نیست
بی خود چرا بگم داره
یه دل دارم فقط دله
قایق عشقش تو گله
غروبا بیشتر می گیره
اما همیشه غافله
یه دل دارم اما می گه
غلط نوشتی ، ننویس
تو خیلی وقته که دادیش
اونن که حالا پیش تو نیس
راس می گه ، عاشقم دیگه
عاشق و کلی بی حواس
اصن یادم نبود که دل
پیش خودم نیست و کجاس
خلاصه که
اون لغتی
که یکیه با دو تا حرف
چیزیه که نداشتنش
بیشتر واست می کنه صرف
از ته دل ، نه ، نمی گم
ولی اگر که دل نبود
دروغ چرا ، تو دنیامون
انقدر غم و مشکل نبود
پیش روی دلم می گم
توهین نباشه به دلا
خوش به حال بی خیالا
خوشا به
حال عاقلا


[+] نوشته شده توسط امیر رضا حسامی در 4:55 | |







آنجا نمی ماند

به من او گفت فردا می رود اینجا نمی ماند
و پرسیدم دلم او گفت : نه تنها نمی ماند
به او گفتم که چشمان تو جادو کرده این دل را
و گفت این چشم
ها که تا ابد زیبا نمی ماند
به او گفتم دل دریایی ام قربانی چشمت
ولی او گفت این دل دائما دریا نمی ماند
به او گفتم که کم دارم تو را رویای کمرنگم
و پاسخ داد او در عصر ما رویا نمی ماند
به او گفتم که هر شب بی نگاه تو شب یلداست
ولی گفت او کمی که بگذرد یلدا نمی ماند
به او گفتم قبولم کن که رسوایت شوم او گفت
کسی که عشق را شرطی کند رسوا نمی ماند
و حق با اوست عاشق شو همین و هر چه باداباد
چرا که در مسیر عاشقی اما نمی ماند
خدایا خط بکش بر دفتر این زندگی اما
به من مهلت بده تا بشنوم آنجا نمی ماند


[+] نوشته شده توسط امیر رضا حسامی در 4:53 | |







ببین خدا رو خوش می یاد

 

 

ببین خدا رو خوش می یاد

اگه بری شعرای من دیگه مخاطب ندارن
می خوای بری نگاه بکن ببین گلا تب ندارن
ببین خدا رو خوش می یاد دنیا رو از هم بپاشی
خدا
رو خوش میاد که تو دیگه پیش من نباشی
ببین خدا رو خوش میاد که عشق من بی خونه شه
دیوونته دلم می خوای بیشتر از این دیوونه شه
ببین خدا رو خوش میاد من بمونم بدون تو
می خوام تمومش بکنم زندگی رو به جون تو
ببین خدا رو خوش میاد اما گناه تو چیه
چرا توی عاشقیا یکی همش
ناراضیه
بازم باید آب بریزم پش تو چون مسافری
ما بدون منتظره اینجا همیشه شاعری


[+] نوشته شده توسط امیر رضا حسامی در 4:52 | |







تنهایی

من دگر عادت تنهایی دارم
و دگر شادی پنهانی
دستهایم چند وقتی هست که گرما نچشیدند
دستهایم سالهاست که خالی ماندند
و درختانم بی برگ
و دگر یخ زده اند
چشمهایم را
آنقدر دوخته ام بر در
که همین روزها شاید
حفره ای ایجاد شود در آن
تا که شاید فرصت شد
نور بیفتد به تنم
ذوب شود جسمم
شیشه هایم یخ زده اند
و دلم
خانه ام سردست ای وای
آنقدر سرد است که دلم از تپش افتاده شده
حوض نقاشی فرهاد را که نگو
یخ باران است
گاه گاهی دوستان
هاکی روی یخی میرفتند در آن
ولی اما امروز
خبری نیست از آنها
پلکهایم از آن روزها
همچنان بازند باز
پلکهایم یخ زده اند
برف است روح و جان و تنم
سرماست هوای من
من بهارم
مانده در آن طرف خورشید
من بهارم خورشید را آفتاب است
من بهارم سالهاست گم شده است پشت افتاب
و همه می گویند
پشت ابرهاست ان افتاب هه هه
و که شاید نه
این منم گم گشته در این بستر خاکی
پشت این ابرها
ای تو خواننده
این شعر نیست که به دنبال شاه بیتش میگردی
این غم دل را
به زبان کاغذ میگوید
به زبان خودکار
نه خودکار نه
این مداد است در دستم
و همین برگه ی پر
از همه شعرهای درهم
روی یه دفتر 400 صفحه ای
شایدم دفتر نیست
آری
روش تحقیق است در معماری
و چه مچالاتی از کاغذ
انباشته در گوشه دل
همه از شعر و سخن میگویند
شاه بیتش را گفتم که
پشت خورشید هست نهان
به خدا خسته شدم
از همه بی هدفی
از همه بی ثمری
و از این که بدانی و ندانی که هست
و از این که بدانی و ندانند که هست
و نمیدانم که چرا
کسی از این غم دل
و نگاه تنها
و دل بشکسته و
این عادت تنهاییِ مستور در این بیت
سوالی نکند
و دلِ منِ تنها
که همه
میخوانند شاعر آن را
و نمیدانند که او از غم دل
تکیه دارد بر خودکار بر قلم بر کاغذ
بر کتاب روش تحقیق در معماری
به خدا خسته شدم
از تمام اشکهایم
از تمام مچالات نهان در کنج دلم
از مرکب از کاغذ
من چقدر گویم بازآی
کو کجاست ؟
کو کجاست آن عدد آخر
شید را منتظرم
شید را منتظرم تا ببرد باخود
دل تنهایم را
من دگر خسته شدم


[+] نوشته شده توسط امیر رضا حسامی در 4:50 | |







لالایی بی لالایی

دیگه براش نمی خونم ،
لالایی بی لالایی
انگار راخت تر می خوابه با نغمه ی جدایی
آی پونه ها ، اقاقیا ، شقایقای خسته
کبوترا ،
قناریا ، جغدای دل شکسته
قصه ی کهنه ی شما آخر اونو نخوابوند
ترس از لولو مرده دیگه پشت درای بسته
دیگه براش نمی خونم ، لالایی بی لالایی
انگار راخت تر می خوابه با نغمه ی جدایی
بارونای ریز و درشت و عاشق بهاری
ماه لطیف و نقره ای ، عکسای یادگاری
آسمون خم
شده از غصه ی دور دریا
شبای یلدای پر از هق هق و بی قراری
دیگه براش نمی خونم ، لالایی بی لالایی
انگار راخت تر می خوابه با نغمه ی جدایی
روز و شبای رد شده ، چه قدر ازش شنیدید
چه لحظه هایی که اونو تو پیچ کوچه دیدید
وقتی که چشماشو می بست ترنه ته می کشید
چه قدر برای
خواب اون بی موقع ته کشیدید
دیگه براش نمی خونم ، لالایی بی لالایی
انگار راخت تر می خوابه با نغمه ی جدایی
آدمگای آرزو ، ماهیای خاطره
دیگه صدایی نمی یاد از شیشه ی پنجره
دیگه کسی نیس که باش هزار و یک شب بگم
رفت اونی که از اولم همش قرار بود بره
دیگه براش
نمی خونم ، لالایی بی لالایی
انگار راخت تر می خوابه با نغمه ی جدایی
برف سفید پشت بوم بی چراغ خونه
دو بیتیای بی پناه خیلی عاشقونه
دیدید با چه یقینی دائم زیر لب می گفتم
محاله اون تا آخرش کنار من بمونه
دیگه براش نمی خونم ، لالایی بی لالایی
انگار راخت تر می
خوابه با نغمه ی جدایی
پروانه ها بسوزید و دور چراغ بگردید
شما دیگه رو حرفتون باشید و برنگردید
یه کار کنید تو قصه های بچه های فردا
نگن شما با آبروی شمعا بازی کردید
دیگه براش نمی خونم ، لالایی بی لالایی
انگار راخت تر می خوابه با نغمه ی جدایی
تمام شبها
شاهدم ، چیزی براش کم نبود
قصه های تکراری تو هیچ جای حرفم نبود
ستاره ها خوب می دونستن که براش می میرم
اندازه ی من کسی عاشقش تو عالم نبود
دیگه براش نمی خونم ، لالایی بی لالایی
انگار راخت تر می خوابه با نغمه ی جدایی
از بس نوشتم آخرش آروم و بی خبر ، رفت
نمی دونم همین جاهاس یا عاقبت سفر رفت
یه چیزی رو خوب می دونم اینکه تمام شعرام
پای چشای روشنش بی بدرقه ، هدر رفت
دیگه براش نمی خونم ، لالایی بی لالایی
انگار راخت تر می خوابه با نغمه ی جدایی
لالاییا مال اوناس که عاشقن ، دل دارن
شب و می خوان ، با روزو با
شلوغی مشکل دارن
کسایی که هر چی که قلبشون بگه گوش می دن
واسه شراب خاطره ، کوزه ای از گل دارن
دیگه براش نمی خونم ، لالایی بی لالایی
انگار راخت تر می خوابه با نغمه ی جدایی
دیگه شبای بارونی ، چشم من ابری تیره
با عکس اون شاید یه ساعتی خوابم می بره
منتظرهیچ کس نیستم تا یه روزی بیاد
با دستاش آروم بزنه به شیشه ی پنجره
دیگه براش نمی خونم ، لالایی بی لالایی
انگار راخت تر می خوابه با نغمه ی جدایی
ته دلم همش می گم اگه بیاد محشره
دلم با عشقش همه ی ناز اونو می خره
من نگران چشمای روشنشم یه عالم
یعنی شبا بی
لالایی راحت خوابش می بره ؟
من حرفمو پس می گیرم باز می خونم لالایی
اگه بیاد و نزنه ، باز ساز بی وفایی
انقدر می خونم تا واسه همیشه یادش بره
رها شدن ، کنار من نبودن و جدایی
لالالالایی شبای ساکت و پر ستاره
کاش کسی پیدا شه ازش برام خبر بیاره
آرزومه یه شب بیاد و
با نگاهش بگه
کسی رو جز من توی این دنیای بد نداره  


[+] نوشته شده توسط امیر رضا حسامی در 4:50 | |







دشمنای من و تو

زیبا پشت سرمون حرفای رنگی می زنن
دروغ و تهمتا رو به چه قشنگی می زنن
زیبا انگار نمی خوان ما دو تا مال هم باشیم
دوس دارن که غیر
ممکن و محال هم باشیم
نگا به خودت نکن ، خیلی از آدما بدن
خیلیا پشت سر ما حرفای سیا زدن
زیبا دنیا دشمنه ، درنده داره ، مار داره
آخه تو این همه پس ، با من و تو چیکار داره
هر کی از راه می رسه ، یه قصه ی تازه می گه
اسممو زود می ذاره کنار یه اسم دیگه
از بد
اقبالی من توام به اون گوش می کنی
بیشتر ازپ یش من و می رونی ، فراموش می کنی
زیبا جون قهر تو هم مثل یه دنیا می مونه
کی تو دنیا واسه لیلی ، مث زیبا می مونه
آدما دوس ندارن به قصه مون نگا کنن
دوس دارن ما رو یه جور از همدیگه جدا کنن
تو به جای اعتماد ، حق می دی به غریبه ها
نمی گی اونا کجا و عشق لیلی کجا
می خوای از پیشت برم ، خیلی روون بهم بگو
مث سبزه های سیزده ، بسپرم به دست جو
اما تو خودت بگو ، حرف میانتو نزن
حق دیوونگی رو تو محکمت بده به من
زیبا من اسمتو با دنیا عوض نمی کنم
واسه خاطر نگات تا ته دنیا می شکنم
وقتشه تا بیام و به عاشقی عمل کنم
مشکل خیلیا رو با این بهونه حل کنم
انقدر داد می زنم اسمتو با چشمای خیس
که خودت بهم بگی کافیه لیلی ، ننویس
انقدر داد می زنم عشق تو رو تو کوه و دشت
که بگن دختره از عشق تو رفت و برنگشت
یا من و تنها می ذاری توی پرواز و سفر
یا
بهم می ریزی دنیامونو با حرف و با خبر
دنیا انگار نمی خواد تو من و باور بکنی
دلشون خنک می شه ، لیلی رو پر پر بکنی
زیبا من یه عمره ، دیوونه ی حرفای تو ام
عاشق امروز و قربونی فردای تو ام
قصه ی من و تو رو یه روزی عبرت می کنن
حرفی پشت ما بگن ؟ نه ، مگه جرأت می کنن
تو قبول نمی کنی ، بذار زمان نشون می ده
پاسخ سوالای سخت و همیشه اون می ده
زیبا ثابت می کنم ، عاشقتم به هر کسی
زوده اون روزی که تو به این حقیقیت برسی
خط بزن خیلیا رو از تو کتاب زندگیت
که حسودی می کنن به قصه ی دیوونگیت
وقتی مردم واسه تو بهم نریزهخ
عالمت
سر بلندی ، که به خاطر تو مرده مریمت
سالای زیادیه ، زیبا تو شعرای منه
همه عالم می دونن که زیبا دنیای منه
نمی خوام هوای چشمای تو خاکستری شه
فکر تو به عشق سرخ عزیزت ، سرسری شه
دنیا رو بهم می ریزم تا بگم ، آی آدما
که می خواین زیبا به جای تو به من
بگه شما
دوس دارم تمامتون رنگ خوشی رو نبینید
جای گل همیشه خارای مصیبت بچینید
نمی دم زیبا رو به اونا که دو به هم زنن
چینی نازم عاشقی رو ساده می شکنن
زیبا جون تحمل تو مث عمر گل کمه
همه دور و برتن ، از چشپ و راس یه عالمه
اما من مجنون تر از هر عاشق و
هر دیوونم
کاری می کنم خودت بهم بگی من می دونم
توی آینه دلت از لیلیت لک نباشه
لا به لای عاشقیم ، زیبا یه وقت شک نباشه
خیلی آدما می خوان ، با واسطه ، بی واسطه
خط قرمز بکشن رو جاده ی این رابطه
نذار زیبا ، بذا با هم تا خود خدا بریم
جوری آروم که نفهمن من و
تو کجا بریم
دیوونت ، دختری از جنس روزای پاییزه
که به عشقت می شینه اشک بلوری می ریزه
تسممو صدا کن و همش نگو می خوام برم
بگو لیلی ، زیبا جون بگو ، عجیب منتظرم
کاش اونا ه تو رو می خوان و با عشق من بدن
کار دیگه می دونستن جای دو به هم زدن
زیبا جون نمی شه این
قصه رو اینجوری بگم
لازمه بیام پیشت ، بی غصه ی دوری بگم
مواظب باش چشای نازتو جادو نکنن
حیله های تازه ای پیش نگات رو نکنن
واسه لیلی همیشه ، قشنگترین بهونه ای
می درخشی تنها و کلی عزیز دردونه ای
کسی که اگه یه روز مونده به کل زندگیش
به همه می گه که زیباس
علت دیوونگیش
زیبا می پرستمت قد یه عالمه بهشت
اخمو وا کن و بخون « گریه نکن که سرنوشت ..._


[+] نوشته شده توسط امیر رضا حسامی در 4:46 | |







به یاد او که یادش همیشه با من است

 

سلام اي غروب غريبانه ي دل

سلام اي طلوع سحرگاه رفتن

سلام اي غم لحظه هاي جدايي

خداحافظ اي شعر شب هاي روشن

خداحافظ اي قصه ي عاشقانه

خداحافظ اي آبي روشن عشق

خداحافظ اي عطر شعر شبانه

خداحافظ اي هم نشين هميشه

خداحافظ اي داغ بر دل نشسته

تو تنها نمي ماني اي مانده بي من

تو را ميسپارم به دل هاي خسته

تو را ميسپارم به ميناي مهتاب

تو را ميسپارم به دامان دريا

اگر شب نشينم اگر شب شكسته

تو را ميسپارم به روياي فردا

به شب ميسپارم تو را تا نسوزد

به دل ميسپارم تو را تا نميرد

اگر چشمه ي واژه از غم نخشكد

اگر روزگار اين صدا را نگيرد

 خداحافظ اي برگ و بار دل من

خداحافظ اي سايه سار هميشه

اگر سبز رفتي اگر زرد ماندم

خداحافظ اي نوبهار هميشه


[+] نوشته شده توسط امیر رضا حسامی در 4:45 | |







يک فکر ديگر

امشب تمام خویش را از غصه پرپر میکنم
گلدان زرد یاد را با تو معطر میکنم
تو رفته ای و رفتنت یک اتفاق ساده نیست
ناچار این پرواز را این بار باور میکنم
یک عهد بستم با خودم وقتی بیایی پیش من
یه احترام رجعتت من ناز کمتر می کنم
یک شب اگر گفتی برو دیگر ز دستت خسته ام
آن شب برای خلوتت یک فکر دیگر میکنم
صحن نگاهت را به روی اشتیاقم باز کن
من هم ضریح عشق را غرق کبوتر میکنم
شعریست باغ چشم تو غرق سکوت و آرزو
یک روز من این شعر را تا آخر از بر میکنم
گر چه شکستی عهد را مثل غرور ترد من
اما چنان دیوانه ام که با غمت سر میکنم
زیبا خدا پشت و پناه چشمهای عاشقت
با اشک و تکرار و دعا راه تو را تر میکنم


[+] نوشته شده توسط امیر رضا حسامی در 4:44 | |



صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 8 صفحه بعد